مشتاق یک بحث و جدل بیپایان هستید؟ کافی است در جمعی که کموبیش به کتاب علاقه دارند این سوال را مطرح کنید که: «کتاب صوتی بهتر است یا کتاب کاغذی؟»
هر جا احساس کردید بحث ممکن است متوقف شود و لازم است هیزم تازهای به این آتش بیفزایید، میتوانید این سوال را هم اضافه کنید که: «اصلاً میشود کسی را که کتاب صوتی گوش میدهد کتابخوان دانست؟»
این بحثِ ظاهراً بیپایان، چند سالی است بین علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی و فعالان حوزهی فرهنگ مطرح شده و نظرات در این زمینه آنقدر متنوع است که حتی افراد متخصص و کارشناس هم در اینکه «واقعاً پاسخ درستی برای آن وجود دارد» تردید کردهاند.
در این درس میخواهیم دربارهی کتاب صوتی حرف بزنیم و آن را با کتاب کاغذی مقایسه کنیم. همچنین به این نکته بپردازیم که چرا سوالِ کتاب صوتی بهتر است یا کتاب کاغذی یک سوال ناقص و مبهم است و چگونه میتوانیم آن را تکمیل کرده و به پرسش بهتری تبدیل کنیم.
دو نکته قبل از مطالعهی ادامهی این درس
موضوع این درس کتاب کاغذی است یا کتاب دیجیتال؟
وقتی از کتاب صوتی حرف میزنیم، در برابر آن صرفاً کتاب کاغذی قرار نمیگیرد. بلکه نسخهی دیجیتال کتابها یا همان ایبوک (E-book) هم مطرح میشود. دربارهی تفاوت نسخههای کاغذی و دیجیتال، نکات بسیاری گفته شده و ما هم اشاراتی به آن داشتهایم، اما فعلاً موضوع بحثمان، نسخهی مکتوب در برابر نسخهی صوتی است. بنابراین در این درس خاص، از تفاوت کتاب کاغذی و کتاب الکترونیکی چشمپوشی میکنیم.
بحث ما به کتاب صوتی محدود است یا شامل پادکست هم میشود؟
ما در این درس به طور خاص به کتاب صوتی (نسخهی صوتیشدهی کتابها) توجه داریم. پادکست شکل دیگری از محتواست که از حوزهی بحث ما در این درس خارج است. معمولاً در سادهترین مقایسه، برای توصیف تفاوت پادکست و کتاب صوتی چنین گفته میشود که کتاب صوتی جایگزین کتاب کاغذی یا کتاب الکترونیکی است. اما پادکست میخواهد جایگزین رادیو و سایر رسانههای صوتی سنتی باشد.
تاریخچه کتاب صوتی | آیا کتابهای صوتی پدیدهی جدیدی هستند؟
طی سالهای اخیر، با توسعهی تکنولوژی دیجیتال و فناوری اطلاعات، انتشار کتابهای صوتی و گوش دادن به کتابهای صوتی رونق پیدا کرده و همه از این نوع کتابها صحبت میکنند. اما نباید اشتباه کنیم و کتاب صوتی را یک اتفاق جدید در نظر بگیریم.
کتابهای صوتی هم در ایران و هم در سایر نقاط جهان، قدمتی طولانی دارند.
متیو روبری (Matthew Rubery) که دو کتاب ارزشمند در زمینهی تاریخچه کتاب صوتی دارد، به این نکته اشاره کرده که ادیسون، هنگامی که در قرن نوزدهم میلادی فونوگراف (بعداً به گرامافون تغییر نام داد) را اختراع کرد، یکی از اهداف اختراعش را این میدانست که افراد مبتلا به نابینایی میتوانند از آن برای شنیدن نوشتهها استفاده کنند (+/+).
اما استفادهی عملی و گسترده از کتابهای صوتی تا سالهای ۱۹۳۰ عقب افتاد. انجمنهایی که از افراد مبتلا به نابینایی حمایت میکردند، از پشتیبانهای اصلی تولید این کتابها بودند. البته در آن زمان اصطلاح کتاب صوتی (Audiobook) رواج نداشت و از اصطلاح کتاب گویا (Talking book) استفاده میشد.
نخستین کتاب صوتی در ایران هم حدود هفت دهه پیش تولید شده است. دکتر علیاصغر آموزگار که مبتلا به نابینایی بودند، نخستین کتاب گویا را تولید کردند که مخاطبان هم از آن استقبال کردند (+).
در تمام این سالها، ناشران بسیاری هم این ایده را پیادهسازی کرده و نسخه صوتی کتابهای خود را به همراه کتاب یا به شکل مستقل به بازار عرضه کردند.
دههی هشتاد و نود میلادی را باید سالهای مهمی در افزایش شتاب تولید کتابهای گویا در نظر گرفت. بزرگترین تولیدکنندگان کتابهای گویا در آمریکا به نتیجه رسیدند که تا آمار تولید و فروش کتابهای گویا شفاف نشود، نمیتوان برای توسعهی این صنعت برنامهریزی کرد. به همین علت، تعدادی از آنها، از جمله Random House و Warner Bros و Simon & Schuster در کنار هم قرار گرفتند و انجمن ناشران محصولات صوتی یا APA را تأسیس کردند (Audio Publishers Association).